اگر شما میخواهید ویزای کاری بگیرید و مهاجرت کاری کنید، و بخواهید در بازار بین المللی فعالیت حرفه ای خود را شروع کنید این مقاله برای شماست. اصطلاحات انگلیسی تجاری، و در اینجا به طور متمرکز اصطلاحات انگلیسی تجاری برای فروش یکی از پایههای اصلی ارتباطات بینالمللی است و برای کسانی که در حوزههای مختلف کسب و کار فعالیت میکنند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. از طریق یادگیری و استفاده صحیح از این اصطلاحات، افراد میتوانند به راحتی با همکاران، مشتریان، و شرکای تجاری خود ارتباط برقرار کرده و روابط خود را تقویت کنند. این ارتباطات موثر نه تنها به تبادل اطلاعات و دانش کمک میکند، بلکه میتواند زمینهساز موفقیتهای بزرگتری در معاملات و پروژههای تجاری باشد.
در دنیای امروز، که کسب و کارها به صورت جهانی در حال گسترش هستند، دانستن اصطلاحات انگلیسی تجاری میتواند به عنوان یک ابزار کلیدی در مذاکرات و ارتباطات موثر با افراد و شرکتهای دیگر کشورها عمل کند. این اصطلاحات نه تنها به افزایش اعتماد به نفس افراد در مذاکرات کمک میکند، بلکه به آنها امکان میدهد تا بتوانند به صورت حرفهای و مؤثر در جلسات و مکاتبات خود ظاهر شوند.
تکنیک های فروش به انگلیسی
Cold Calling:
تماس با مشتریان بالقوهای که قبلاً هیچ ارتباطی با آنها نداشتهاید.
Consultative Selling:
این تکنیک بر نیازهای مشتری تمرکز دارد و راهحلهایی برای مشکلات آنها ارائه میدهد.
Solution Selling:
در این روش، فروشنده ابتدا به مشکلات مشتری گوش میدهد و سپس محصولات یا خدماتی را پیشنهاد میدهد که این مشکلات را حل کند.
Cross-Selling:
فروش محصولات یا خدمات اضافی به مشتریانی که قبلاً از شما خرید کردهاند.
Up-Selling:
تشویق مشتری به خرید نسخههای گرانقیمتتر یا ارتقاء یافتهی یک محصول یا خدمت.
Needs-Based Selling:
این تکنیک بر ارزیابی نیازهای مشتری و تطبیق محصولات یا خدمات با این نیازها تمرکز دارد.
SPIN Selling:
استفاده از پرسشهای موقعیتی (Situation), مشکل (Problem), پیامد (Implication), و نیاز به راهحل (Need-Payoff) برای کشف نیازهای مشتری و ارائه راهحل.
Relationship Selling:
این تکنیک بر ساختن و حفظ روابط طولانیمدت با مشتریان تأکید دارد.
بیشتر بخوانید (اصطلاحات انگلیسی هوش مصنوعی در کار)
اصطلاحات مربوط به ارتباط با مشتری به انگلیسی
Customer Service:
خدمات مشتری: ارائه کمک و پاسخگویی به مشتریان درباره محصولات یا خدمات.
Customer Satisfaction:
رضایت مشتری: میزان رضایت مشتریان از محصولات یا خدمات ارائه شده.
Customer Feedback:
بازخورد مشتری: نظرات و پیشنهادات مشتریان درباره محصولات یا خدمات.
Loyalty Program:
برنامه وفاداری: برنامهای که هدف آن ایجاد و حفظ وفاداری مشتریان از طریق ارائه مزایا و جوایز است.
Customer Retention:
نگهداشت مشتری: استراتژیها و اقدامات برای حفظ مشتریان فعلی و جلوگیری از از دست دادن آنها.
Customer Relationship Management (CRM):
مدیریت ارتباط با مشتری: استفاده از نرمافزارها و ابزارها برای مدیریت و تحلیل تعاملات و دادههای مشتریان به منظور بهبود روابط تجاری.
Customer Experience (CX):
تجربه مشتری: احساسات و برداشتهای مشتریان از تمام تعاملاتشان با یک شرکت یا برند.
Touchpoint:
نقطه تماس: هر نقطهای که مشتری با شرکت یا برند در تعامل است، از جمله تماس تلفنی، وبسایت، فروشگاه فیزیکی و غیره.
Customer Journey:
مسیر مشتری: مسیر و مراحلی که مشتری از آغاز تعامل تا خرید و پس از آن طی میکند.
Resolution Time:
زمان حل مشکل: مدت زمانی که برای حل مشکل یا درخواست مشتری نیاز است.
آموزش بیشتر (اصطلاحات انگلیسی برای منابع انسانی)
کلمات مربوط به خدمات پس از فروش
کلماتی که کمک کند تا شما مهارت های ارتباطی خود را تقویت کنید و مشتریان خود را بهتر درک کنید شما در زمینه فروش موفق تر میکند.
After-Sales Service:
خدمات پس از فروش: خدماتی که پس از فروش یک محصول به مشتری ارائه میشود.
Warranty:
ضمانت: تعهدی که تولیدکننده یا فروشنده به مشتری میدهد که محصول خریداری شده دارای کیفیت مورد انتظار است و در صورت خرابی، تعمیر یا تعویض میشود.
Customer Support:
پشتیبانی مشتری: خدماتی که به مشتریان در حل مشکلات و پاسخ به سوالات آنها کمک میکند.
Return Policy:
سیاست بازگشت کالا: قوانینی که تعیین میکند تحت چه شرایطی مشتری میتواند محصول خریداری شده را بازگرداند.
Replacement:
تعویض: فرآیند جایگزینی یک محصول خراب یا معیوب با یک محصول جدید.
Repair Service:
خدمات تعمیر: خدماتی که برای تعمیر محصولات خراب یا معیوب ارائه میشود.
Technical Support:
پشتیبانی فنی: ارائه کمک و مشاوره فنی به مشتریان در مورد نحوه استفاده از محصولات یا حل مشکلات فنی.
Maintenance:
نگهداری: خدماتی که برای حفظ و بهبود عملکرد محصولات در طول زمان ارائه میشود.
Customer Complaint:
شکایت مشتری: بیان نارضایتی مشتری از محصول یا خدمات دریافتی و درخواست رسیدگی به آن.
Service Contract:
قرارداد خدمات: توافقنامهای که بر اساس آن مشتری برای دریافت خدمات پس از فروش، هزینهای را پرداخت میکند.
آموزش بیشتر (اصطلاحات انگلیسی بازاریابی و فروش که به آن نیاز دارید!)
فروشتان را ارائه دهید
Elevator Pitch:
ارائه مختصر: توضیحی کوتاه و جذاب که در مدت زمان کوتاهی (معمولاً ۳۰ تا ۶۰ ثانیه) ایده یا محصول شما را به مخاطب معرفی میکند.
Value Proposition:
پیشنهاد ارزش: توضیحی که نشان میدهد چگونه محصول یا خدمات شما میتواند مشکلات مشتری را حل کند یا به نیازهای آن پاسخ دهد.
Target Audience:
مخاطب هدف: گروهی از افراد که محصول یا خدمات شما برای آنها طراحی شده است و بیشترین نیاز را به آن دارند.
Unique Selling Point (USP):
نقطه فروش منحصر به فرد: ویژگی یا مزیتی که محصول یا خدمات شما را از رقبا متمایز میکند.
Call to Action (CTA):
فراخوان به اقدام: بخشی از ارائه که مخاطب را به انجام یک اقدام خاص مانند خرید، ثبتنام یا تماس تشویق میکند.
Pain Points:
نقاط درد: مشکلات یا چالشهایی که مشتریان شما با آن مواجه هستند و محصول یا خدمات شما میتواند آنها را حل کند.
Market Analysis:
تحلیل بازار: بررسی و تحلیل بازار و رقبا برای شناخت بهتر نیازها و رفتار مشتریان.
Closing:
بستن معامله: بخش نهایی ارائه که در آن فروشنده تلاش میکند تا مشتری را متقاعد به خرید کند و معامله را به پایان برساند.
Objection Handling:
مدیریت اعتراضات: تکنیکها و استراتژیهایی برای پاسخ به اعتراضات و نگرانیهای مشتریان و تبدیل آنها به فرصتهای فروش.
Follow-Up:
پیگیری: تماس و ارتباط با مشتریان پس از ارائه اولیه برای تقویت روابط و تسریع در تصمیمگیری.
بیشتر بخوانید (اصطلاحات انگلیسی برای بازاریابی)

بستن معامله در اصطلاحات انگلیسی تجاری برای فروش
اصطلاحات انگلیسی تجاری و بازرگانی برای فروش قرار است برای ما منجر به عمل فروش و بستن معامله شود. چه واژگان انگلیسی به بالا بردن مهارت های ارتباطی ما کمک میکند و منجر به عقد قرارداد میشود! این کلمات به شما در مذاکره موفق تری کمک میکند.
Close the Deal:
- بستن معامله: تکمیل فرایند فروش و رسیدن به توافق نهایی با مشتری.
Agreement:
- توافق: رسیدن به تفاهم میان فروشنده و مشتری بر سر شرایط و جزئیات خرید.
Contract:
- قرارداد: سند قانونی که شرایط و تعهدات فروشنده و خریدار را مشخص میکند.
Negotiation:
- مذاکره: فرایند گفتگو و تبادل نظر برای رسیدن به توافق نهایی.
Sign the Deal:
- امضای معامله: تکمیل و امضای مستندات رسمی معامله.
Terms and Conditions:
- شرایط و ضوابط: قواعد و مقرراتی که در قرارداد ذکر شدهاند و باید توسط طرفین رعایت شوند.
Price Agreement:
- توافق بر سر قیمت: رسیدن به توافق نهایی در مورد قیمت محصول یا خدمت.
Final Offer:
- پیشنهاد نهایی: آخرین پیشنهاد قیمتی که فروشنده یا خریدار ارائه میدهد.
Sales Agreement:
- توافقنامه فروش: سندی که شرایط فروش را به تفصیل مشخص میکند.
Deal Closure:
- بستن معامله: اتمام فرایند فروش و رسیدن به توافق نهایی.
Commitment:
- تعهد: اعلام رسمی و پایبندی فروشنده و خریدار به انجام تعهدات تعیین شده در معامله.
Seal the Deal:
- مهر و موم کردن معامله: تاکید بر نهایی و قطعی کردن توافق و امضای اسناد.

بیشتر یادبگیرید (اصطلاحات انگلیسی تجاری برای کارآفرینی)
کلام پایانی اصطلاحات انگلیسی تجاری برای فروش
در نهایت، یادگیری و تسلط بر اصطلاحات انگلیسی تجاری و اصطلاحات و تکنیک ها فروش میتواند به شما در برقراری ارتباطات موثرتر و موفقتر با همکاران و شرکای تجاری کمک کند. این مهارتها نه تنها باعث افزایش اعتماد به نفس و حرفهای بودن شما میشوند، بلکه فرصتهای بیشتری برای رشد و پیشرفت در دنیای کسب و کار به همراه خواهند داشت. برای بهرهمندی از آموزشهای جامع و کاربردی در این زمینه، شما را دعوت میکنیم تا در کلاسهای انگلیسی تجاری لینگار شرکت کنید. با رویکرد عملی و تمرکز بر نیازهای واقعی بازار، این دورهها به شما کمک خواهند کرد تا به موفقیتهای حرفهای بیشتری دست یابید. همین حالا اقدام کنید و گام بزرگی به سوی آیندهای روشنتر بردارید. برای کسب مشاوره رایگان و اطلاعات بیشتر تماس بگیرید.