درک اصطلاحات انگلیسی کارآفرینی برای هر فردی که به دنبال موفقیت در دنیای کسب‌وکار است، امری ضروری است. اصطلاحاتی مانند استارتاپ، نوآوری، سرمایه‌گذاری مخاطره‌آمیز و مقیاس‌پذیری از جمله مفاهیم بنیادی هستند که به فهم دینامیک‌های کسب‌وکارهای نوپا کمک می‌کنند. استارتاپ به معنای یک کسب‌وکار جدید است که هدف آن توسعه محصول یا خدماتی منحصر به فرد می‌باشد، در حالی که نوآوری فرایند خلاقیتی است که به رشد کسب‌وکار کمک می‌کند. سرمایه‌گذاری مخاطره‌آمیز نوعی از تأمین مالی است که به استارتاپ‌های با پتانسیل بالا اختصاص می‌یابد و مقیاس‌پذیری به توانایی یک شرکت در رشد بدون کاهش عملکرد اشاره دارد. تسلط بر این اصطلاحات می‌تواند به کارآفرینان تازه‌کار کمک کند تا پیچیدگی‌های راه‌اندازی و رشد یک کسب‌وکار را به‌خوبی مدیریت کنند.

تعیین سطح رایگان

اساس کارآفرینی در انگلیسی

Startup:

استارتاپ – یک کسب‌وکار جدید که هدف آن توسعه محصول یا خدماتی منحصر به فرد است.

Innovation:

نوآوری – فرایند ایجاد ایده‌ها، محصولات یا روش‌های جدید.

Business Plan:

طرح کسب‌وکار – یک سند مکتوب که اهداف و استراتژی‌های یک کسب‌وکار را مشخص می‌کند.

Market Research:

تحقیقات بازار – فرایند جمع‌آوری و تحلیل اطلاعات در مورد بازار.

Funding:

تأمین مالی – فرآیند فراهم کردن منابع مالی برای یک کسب‌وکار.

Venture Capital:

سرمایه‌گذاری مخاطره‌آمیز – تأمین مالی که توسط سرمایه‌گذاران به استارتاپ‌ها و کسب‌وکارهای کوچک با پتانسیل رشد بلندمدت اختصاص می‌یابد.

Angel Investor:

سرمایه‌گذار فرشته – فردی که سرمایه به استارتاپ‌ها در ازای سهام یا بدهی قابل تبدیل فراهم می‌کند.

Pitch:

معرفی – یک ارائه که برای متقاعد کردن سرمایه‌گذاران به سرمایه‌گذاری در یک کسب‌وکار انجام می‌شود.

Scalability: مقیاس‌پذیری – توانایی یک کسب‌وکار برای رشد و گسترش عملیات خود.

Revenue Model:

مدل درآمدی – چارچوبی برای تولید درآمد.

Profit Margin:

حاشیه سود – تفاوت بین هزینه تولید یک محصول و قیمت فروش آن.

Bootstrapping:

خودراه‌اندازی – راه‌اندازی و رشد یک کسب‌وکار با استفاده از کمترین منابع مالی خارجی.

Incubator:

شتابدهنده – سازمانی که به رشد استارتاپ‌ها با ارائه خدمات پشتیبانی و منابع کمک می‌کند.

Accelerator:

سرعت‌دهنده – برنامه‌ای که به استارتاپ‌ها مشاوره، منابع و گاهی تأمین مالی در ازای سهام ارائه می‌دهد.

Pivot:

تغییر مسیر – تغییر قابل توجه در مدل کسب‌وکار یا استراتژی محصول.

MVP (Minimum Viable Product):

محصول حداقلی قابل‌قبول – نسخه‌ای از محصول که حداقل ویژگی‌ها را دارد تا توسط مشتریان اولیه استفاده شود.

Customer Acquisition Cost (CAC):

هزینه جذب مشتری – هزینه‌های مربوط به جذب یک مشتری جدید.

Burn Rate:

نرخ سوختن – نرخ هزینه یک شرکت قبل از تولید جریان نقدی مثبت.

Exit Strategy:

استراتژی خروج – برنامه‌ای برای چگونگی فروش یا ترک یک کسب‌وکار توسط کارآفرین.

Equity:

سهام – مالکیت در یک کسب‌وکار.

Valuation:

ارزش‌گذاری – فرایند تعیین ارزش فعلی یک کسب‌وکار.

Competitive Advantage:

مزیت رقابتی – ویژگی منحصر به فردی که به کسب‌وکار اجازه می‌دهد تا از رقبا پیشی بگیرد.

Lean Startup:

استارتاپ ناب – متدولوژی برای توسعه کسب‌وکارها و محصولات که هدف آن کاهش چرخه‌های توسعه محصول است.

Market Fit:

تناسب بازار – درجه‌ای که یک محصول نیازهای بازار را برآورده می‌کند.

انواع مدل درآمدی

Subscription Model:

  • مدل اشتراکی: در این مدل، مشتریان هزینه‌ای را به صورت دوره‌ای (ماهانه، سالانه و غیره) برای دسترسی به محصول یا خدمات پرداخت می‌کنند. مثال‌ها شامل نتفلیکس، اسپاتیفای و سرویس‌های نرم‌افزاری (SaaS) می‌باشد.

Freemium Model:

  • مدل فریمیوم: در این مدل، خدمات پایه به صورت رایگان ارائه می‌شود، در حالی که ویژگی‌های پیشرفته‌تر با پرداخت هزینه قابل دسترسی هستند. مثال‌ها شامل لینکدین، دراپ‌باکس و بسیاری از اپلیکیشن‌های موبایل می‌باشد.

Advertising Model:

  • مدل تبلیغاتی: درآمد از طریق نمایش تبلیغات به کاربران به دست می‌آید. مثال‌ها شامل گوگل، فیسبوک و یوتیوب می‌باشد.

Transaction Fee Model:

  • مدل کارمزد تراکنش: در این مدل، هزینه‌ای برای تسهیل تراکنش‌ها بین خریداران و فروشندگان دریافت می‌شود. مثال‌ها شامل eBay، PayPal و Stripe می‌باشد.

Affiliate Model:

  • مدل وابسته: درآمد از طریق تبلیغ و فروش محصولات یا خدمات دیگر شرکت‌ها به دست می‌آید. مثال‌ها شامل برنامه‌های وابسته آمازون و بسیاری از برنامه‌های بازاریابی تأثیرگذار می‌باشد.

Licensing Model:

  • مدل مجوزدهی: درآمد از طریق اعطای مجوز استفاده از محصول یا فناوری ثبت شده به دیگر شرکت‌ها به دست می‌آید. مثال‌ها شامل بسیاری از شرکت‌های نرم‌افزاری و دارندگان حقوق مالکیت معنوی می‌باشد.

Brokerage Model:

  • مدل کارگزاری: درآمد از طریق واسطه‌گری بین خریداران و فروشندگان به دست می‌آید. مثال‌ها شامل مشاوران املاک و کارگزاران بورس می‌باشد.

Direct Sales Model:

  • مدل فروش مستقیم: محصولات به صورت مستقیم به مصرف‌کنندگان بدون واسطه‌ها فروخته می‌شود. مثال‌ها شامل اپل و دل می‌باشد.

Retail Model:

  • مدل خرده‌فروشی: محصولات از طریق فروشگاه‌های فیزیکی یا آنلاین فروخته می‌شود. مثال‌ها شامل والمارت، تارگت و آمازون می‌باشد.

Usage-Based Model:

  • مدل مبتنی بر استفاده: مشتریان بر اساس میزان استفاده از محصول یا خدمات هزینه پرداخت می‌کنند. مثال‌ها شامل خدمات محاسبات ابری مثل AWS و خدمات عمومی مثل برق و آب می‌باشد.

کلام پایانی اصطلاحات انگلیسی کارآفرینی

درک اصطلاحات انگلیسی کارآفرینی می‌تواند به شما کمک کند تا به عنوان یک کارآفرین موفق‌تر عمل کنید و در دنیای کسب‌وکار رقابتی بهتر شناخته شوید. با شرکت در کلاس‌های انگلیسی تجاری لینگار، می‌توانید مهارت‌های زبانی خود را بهبود بخشید و به راحتی با اصطلاحات و مفاهیم کلیدی کارآفرینی آشنا شوید. این دوره‌ها به شما کمک می‌کنند تا به تسلط لازم بر زبان انگلیسی دست یابید و بتوانید با اطمینان در مذاکرات، معرفی‌ها و ارائه‌ها شرکت کنید. هم‌اکنون اقدام کنید و با شرکت در کلاس‌های انگلیسی تجاری لینگار، مسیر موفقیت خود را هموارتر کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره رایگان تماس بگیرید.